شناسه خبر : 30221
چهارشنبه 19 آذر 1393 , 08:39
اشتراک گذاری در :
عکس روز

عاشق شهدا

به یاد پیر جبهه ها

عاشق شهدا - حاج ذبیح الله بخشی، پیر جبهه ها، خیلی تو را نمی شناسم. سال ها قبل، چند باری تو را با لباس پلنگی بر تن، اسلحه بر دست و آن سربند سبز "بسیج لشگر مخلص خداست" در خیابان های پایتخت دیده بودم که با هیبت و عظمت، شعار " ماشاءالله، حزب الله" سر می دادی. فکر می کنم سال 78 بود و من هنوز حال و هوای دانش آموزی را داشتم که سرخوش و خوشحال از پایان یافتن مقطع دبیرستان شوق ورود به دانشگاه را داشت. چند باری تو را دیدم و از کنارت گذشتم. نمی دانم، شاید هم آن زمان خیلی برایم جذاب نبودی.

حس عجیبی به تو داشتم، پیرمردی با هیبتی با عظمت که در عین ظاهر با جذبه اش ، انگار بوی مهربانی می داد. ولی شعارهایت را نمی فهمیدم . چند باری هم در راهپیمای های 22 بهمن دیدمت، و باز هم از کنارت گذشتم. فقط می دانستم حبیب ابن مظاهر جبهه ها بوده ای و بچه های جبهه تو را همچون پدری مهربان دوست می داشته اند. حتی شنیده بودم دو پسر و دامادت را به خدا امانت داده ای و ساعتی پس از شهادت فرزندت با آن شور و شوق حسینی ات حتی حاضر نشدی با پیکر فرزند شهیدت جبهه را برای چند روزی ترک کنی و به تهران برگردی. و هر چه بیشتر می خواندم و بیشتر از تو می شنیدم، بیشتر و بیشتر شیفته ات می شدم و حسرت اینکه چرا آن سال ها تو را خوب نمی شناختم.ی ادم هست جایی خواندم که سید مرتضی "آوینی" درباره ات گفته بود"همه بچه ها او را همچون پدری مهربان دوست می دارند و شاید او نیز در هر یک از این جوانان نشانی از فرزند شهید خویش می بیند و یا نه، اصلا" این حرف ها زاییده تخیلات ماست و او آنچنان به حق پیوسته است که شهیدان را مرده نمی پندارد......خدا می داند"

یکی دو سال قبل از پرگشودنت یک باری نیز تو را در بهشت زهرا(س)، گلزار شهدا دیدم، با همان لباس و اسلحه و سربند، حال جسمی ات خیلی خوب نبود ولی با همان اقتدار و جذبه و مهربانی همیشگی ات. و نمی دانی چقدر خدا را شکر گفتم که توفیق زیارتت را هنگامی که دیگر  تو را شناخته بودم و دوستت داشتم نصیبم کرد. یادم هست که شاخه گلی هم دستم بود، به سرعت به سمت تو آمدم، شاخه گل را به تو دادم و تو با لبخند زیبایی گفتی "دخترم به حق شهدا عاقبت بخیر شوی" و چه دعایی زیباتر از دعای عاقبت بخیری و شاید هم نگاه محمدرضا و عباست بود که تو را ببینم و برایم دعا کنی.

پنج شنبه ای که گذشت به دیدار محمدرضا و عباست رفتم. گمانم تو هم آنجا بودی و حال، دلاور پیر جبهه ها چه خوش در کنار محمدرضا و عباس و تمام فرزندان شهیدت آرمیده ای و چه خوب یادمان دادی که حزب الله پایانی ندارد تا تحقق وعده خداوند که  "فان حزب الله هم الغالبون"

کد خبرنگار: 86
اینستاگرام
یاد باد ان روزگاران یاد باد
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi