یکشنبه 20 مهر 1393 , 22:27
چشم انداز ابدیت
فاش نیوز - تقدیم به ساحت بلندانسانیت وخداگونه ترین انسان که شجاعت ومظلومیت وعدالت وایمان را درهم آمیخت:
درکویری کوه دردی خانه داشت
قله ای با آسمان همشانه داشت
زینت تاج سرش خورشیدبود
کزفراز آسمان رخ می نمود
ماه هرشب سربه دوشش می نهاد
عقده هایش را به پیشش می گشاد
درسرش یک آسمان اندیشه بود
دردلش احساس سبزبیشه بود
گیسوانش آشیان بادها
مأمن رویایی شمشادها
سینه اش سرچشمه احساس ها
دیدگانش معدن الماس ها
آه سردش داشت طوفانی زپی
هرنگاهش داشت بارانی زپی
ابرغم وقتی به دوشش می نشست
ناله اش قلب خدا رامی شکست
دست هایش نخل ها را می نواخت
دردلش آتشفشانی می گداخت
سینه شب با قدومش می تپید
لیک شب هم روی ماهش را ندید
بس کویرازهمتش دلشادبود
بس یتیم ازبندغم آزاد بود
روزبذرمهر در بر می نشاند
شب زچشم چشمه آبش می فشاند
بی پناهش گل زخار اندیشه داشت
مهر او دربی نهایت ریشه داشت
من فدای کوه احساست علی
ارتفاعات پراز یاست علی
من فدای آن دل دریائی ات
دشت های پر گل تنهائی ات
من فدای جلوه حسنت حسن
آن گل روئیده دراحساس من
من فدای جلوه های دیگرت
لاله سرخت حسین بی سرت
زینب آن دریای بی پایان درد
مایه رشک دل مردان مرد
جویبارجاری ازچشم ترت
موجی از دریای زهرا همسرت
من فدای اشک الماست علی
دست های قطع عباست علی
هرچه کویم وصف آن کوه بلند
واژه هایم ازبیانش قاصرند
مثنوی هم ظرف آن مظروف نیست
چون که او دریای بی ساحل علیست
"بهروزساقی"
افتخارم این است که شیعه ی علی (ع)هستم.
خدایادراین روزبزرگ توراسپاس میگویم به خاطراینکه معصومین راافریدی
میدانیدچه کسی اولین بار
شهدان علی ولی الله رادراذان گفت؟!
سلمان فارسی.
به نظرمن بخاطراین کاربزرگ ازرهبری بخواهیم فردای غدیرراروزایرانیان بنامد.
فرداای غدیرسلمان فارسی ازچادرش بیرون میایدوشروع به اذان گفتن میکند وبعداز
اشهدان محمدرسول الله
میفرماید
اشهدان علی ولی الله
یکی ازاصحاب که بعدهاجزو...شدباعصبانیت بیرون میایدوسلمان راکشا ن کشان نزدپیامبر(ص)میبرد...
وباعصبانیت میگوید:این...چه میگوید؟!
پیامبربه جای جهازخای روی هم انباشته شده اشاره میکندومیفرماید:مگریادت رفته دیروزدراینجامن چه گفتم؟!
ان صحابه دستپاچه وخجالت زده میگوید:تبریک یاعلی(ع)...تبریک..
اینطوری است که اولین کسی که شهادت به ولایت علی(ع)دادسلمان فارسی بود.
افتخارم این است که شیعه ی علیم...
یاعلی(ع)...
دستمان رابگیر.
صدیقی احبه کلام یقال
و هذا کلام بلیغ جمال
محال یقال جمال خیال
٠٠٠٠٠
شعری از أمیر الکلام ، حضرت علی (علیه السلام) که اگه هر مصرع رو افقی و عمودی پبخونید یکیه!
دوستم را ملامت کنم و این محال است..دوستم را دوست دارم ,کلامیست که گفته مى شود ,و این کلامى در نهایت زیباییست..... محال است گفته شود زیبایى خیال است
و پر از نامت
به حاجتی به درگاهت آمده بودم
اینک تو شدی حاجتم ...
دانه های تسبیحم هر لحظه تو را فریاد می کند
و چه مشتاقانه برای نجوا کردن با تو ....
دنبال گوشه ای خلوت بودم و پیدا نمی شد ....
این روزها
ثانیه ای از یادم نمی روی ...
با تو همه چیز زیباست
زمین ، آسمان ، کوه ها
با تو تنها زیبایی را می بینم ....
دیگر کلام به کار نمی آید ....
با این همه
" فاش نیوز "
دوری منو تحمل کن و این قدر دنبال بهانه ای ....
اون دوتا هم فدای سرت ... ببخش دیگه اما ترس از جا ماندن دوباره ....
خدانگه دار خدانگه دار خدانگه دار ....
حالا خیلی هم باور نکن ! آخه دله من دله............
ای جونم با این آنلاین .... مچ گیری می کنی !!!!!!!!!!
موضوع نزول ولایت با حضرت ابراهیم خلیل الله (ع) آغاز شد. اولین پیامبری که همزمان با مقام نبوت دارای مقام عظمای ولایت شد ایشان بود. پس از حضرت خلیل الله تا حضرت موسی کلیم الله ادامه داشت تا اینکه نبوت و ولایت تفکیک شد. آنگاه نبوت به حضرت موسی و ولایت به هارون برادرش رسید. حضرت مسیح روح الله نیز دارای مقام نبوت بود لذا ولایت به حواریونش بالاخص حضرت شمعون صفا رسید که برای اولین مرتبه تعداد حواریون حضرت عیسی روح الله دوازده نفر بودند. در دوران نبوت رسول اکرم (ص) مقام ولایت به مولا امیرالمومنین حضرت علی (ع) رسید که این مقام عظما در یوم غدیر به عموم مردم ابلاغ و آشکار شد. در این روز دین کامل شد اما بیست و پنج سال تا خلافت رسمی و تاریخی ایشان فاصله داشت. در دین مبین اسلام و بخصوص مذهب تشیع وجود امام واحد از اصول دین است لذا حکومت شورایی مورد تایید علمای اسلام نیست. مقام ولایت در کنار تمام پیامبران وجود داشته از جمله حضرت آصف بن برخیا که در ظاهر وزیر حضرت سلیمان بود اما ظهور مقام ولایت به خواست حق تعالی تا روز غدیر پنهان ماند. پس از ظهور مولایمان حضرت ولیعصر (عج) اسرار بیشتری از ولایت آشکار خواهد شد.انشاالله
بیش از ده خط مطلب نوشتم اما هنگام ویرایش و دو باره خواندن ان دیدم با کلمات نمیشود ان به کمال مطلوب رسیده ان پرده های ظلمت و نورانی را دریده را توصیف کرد لذا قلمم را عاجز تر از شخصیت ان بزرگ دیده و کلامی برای توصیف ان بزرگوار نمی یابم این یا ناشی از فقر ادبی حقیر است یا ناشی از از عدم رسایی کلمات در وصف ان بی نظیر
خداوند تو را سپاس میگوئیم که ما را از متمسگین به ولایت ان بزرگوار علی(ع) قرار دادای
نه برای اینکه می ترسم ...... برای اینکه شارژ .........
مقدار شارژ باقی ...........
به خدا خیلی گرون شده ..........
خیلی ممنون که شرابی طهور از غدیر را در عرض یک ساعت .........
هزار ساله بشی برادر جانبازم .در پناه مرتضی علی ....... به دوستات سلام منو برسون مخصوصا جانباز ..................................جانباز سلامت .
در ضمن اگر کسی هم خودش یا دوستش آرزویی دارد نباید از فاش نیوز دل بکند.چون از فضای آن بوی بهشت حس می شود.پس هر کس دعایی داشته باشد خدا از او قبول میکند.از همه مهمتر اینکه خیلی سعادت می خواهد که کسی ساعتی را در فاش نیوز به درد دل برادران جانباز گوش کند یا آنکه برای بودن در فاش نیوز هزینه کند پس از آخی می خواهم که گیگ بخرد. :-D
علی (ع)، روش عالی و بلند مرتبه خود را در طریقی هموار تعقیب می کند. گذشته از اینکه حق برخورداری کامل در معاش را برای انسان مقرر می دارد، حقوقی دیگر نیز برای آن قائل می شود. او تا دور دست ترین حد انسانیت پیش می رود، و به منظور تأکید و تثبیت مقام و شرافت بشر (از هر عنصر و نژادی که باشند) با همه پایه های مادی و اخلاقی در مقابل عقیده و مرام معینی توقف نمی نماید و در حد تنگنای نژادپرستی رنج دهنده از پای نمی ایستد.
فرزند ابوطالب ابا دارد از اینکه بردم عقیده معین و مخصوصی را در امر دین و مذهب تحمیل نماید و یا در هر چیزی که پیوند دور و نزدیک با وجدان پاک و زندگانی خصوصی انسان دارد که به تبعیت از ذات و یا در نتیجه تأثیر محیط، شکل و رنگی خاص به خود گرفته است، دخالت نماید!
گرچه جانشین پیغمبر و پناهگاه اسلام و فرمانروای مسلمانان بود، با این وصف با تمام قدرت از اینکه بر فردی فشار وارد آورد و به او تحمیل کند که دین مسلمانان را بپذیرد، امتناع می ورزید؛ زیرا مردم آزادند که به هر عنوان که صلاح خود می دانند به خدا ایمان آورند، و هر کس پای بند عقیده خود باشد، ولی به این شرط که این عقیده و ایمان مایه آزار و اذیت مردم نگردد. مردم همه روزی خوار خدایند، و دین همان نحوه معامله و بر خورد با مردم در اجتماع است.
در نظر امام علیه السلام، داشتن صفات انسانیت کافی است که او را محترم و محبوب و در خور ارفاق و توجه و مصون از هر گونه تعرض به حقوق دیگران گرداند. در نامه ای که به کارگزار خود در مصر نگاشته، چنین می گوید: «بر مردم چون حیوان درنده ای مباش که خوردن آنها را غنیمت خود بشماری؛ چه آنها از دو حال خارج نیستند: یا برادر دینی تواند و یا در آفرینش چون تو می باشند. عفو و بخشش خود را شامل حال آنها گردان، همچنانکه دوست داری خدای بر تو ببخشاید و از تو در گذرد. از بخششی که می کنی پشیمان و از کیفری که می رسانی شادمان و مسرور مباش.»
حق هر کس، عیناً همانند حق تو است، گرچه در پاره ای از معتقدات و یا اساساً در تمام معتقدات مخالف تو باشد؛ و مگر نه اینکه هدف دین، ایجاد پیوند برادری هر چه محکم تر میان تو و سایرین می باشد؟ پس اگر پیوند برادری را تنها بر مبنای صفات انسانیت به دست آوری، گناهی ندارد!
و او، در هر حال از تو می خواهد که رأی و اندیشه خود را در هیچ یک از امور زندگانی و جانداران مدار حکم و قیاس مطلق قرار ندهی؛ چرا که پهنه زندگانی وسیع است و زندگان در این پهنه می گردند، و تو حق نداری مادام که مردم به تو زیانی نرسانیده اند خود را تنها داور در امور آنها بدانی. و چه می دانی! شاید کاری را که بزرگ می پنداری، در پهنه وجود بزرگ نباشد؛ و شاید مردی را که حقیر و کوچک می شماری، اگر او را خوب بشناسی، مقامش از تو بالاتر باشد! امام علیه السلام به طور واضح و صریح می گوید: «هیچ بنده ای از بندگان خدا را کوچک مشمار، از آن روی که شاید او دوستدار خدا باشد و تو نمی دانی!» اگر تو، این گفتار حکیمانه را به طور عمیق بررسی کنی، نظر صریح او را در امر تعصب و آزادگی درک خواهی کرد. اگر برادرت بر خطاست و بد کرده است، تو باید بر او ببخشایی و از او در گذری و هرگز بر عفو و بخشش خود پشیمان نباشی؛ و نیز بر تو است که شر و بدی را با دور کردن از سینه خود، از سینه دیگران نیز براندازی؛ و آدمی زاد، بر هر چه که معتقد باشد، باید که سرپرست نفس خود باشد، و پیوندش با دیگران، پیوند کسی باشد که آنچه به خود می پسندد، به دیگری روا دارد، و از آنچه بر خود نمی پسندد، به دیگری هم روا ندارد.
امام علیه السلام می گوید: «آنچه به خود می پسندی، به دیگری نیز روا دار؛ و از آنچه بیزاری، بر دیگری مپسند. با مردم چنان باش، که میل داری با تو باشند.» از طرفی، مؤمن حقیقی کسی است که خیر و نیکی را تا هدف دنبال می کند، و خیر و نیکی به تمام معنی همان دادگری و عدالت میان مردم و فرق ننهادن یکی بر دیگری است. پس هر که در جهان پیرو محمد صلی الله علیه و آله باشد، با آن کس که از مسیح علیه السلام تبعیت می کند و یا پیرو هر شخصیتی باشد که نمودار فضائل انسانیت است، اختلافی نخواهد داشت. آنچه در نظر علی علیه السلام مهم است، همان نزدیکی به فضیلت و تقوی است؛ امّا در انتخاب وسایلی که انسان را به مقصود رهبری می کند، مردم آزادند.»
جرج جرداق نویسنده مسیحی که از فضایل علی (ع) میگوید