شناسه خبر : 29078
چهارشنبه 02 مهر 1393 , 09:53
اشتراک گذاری در :
عکس روز

زمانه خواست تو را ماضی بعید کند

فرستنده محمدرضا- زمانه خواست تو را ماضی بعید کند

ضمیرِ غائبِ مفرد کند، شهید کند

شناسنامه ی دردِ تو را کند تمدید

تو را اسیر زمین، مدتی مدید کند

به دستمالِ نسیم آمده است، این پاییز

که زخم های اناریت را سپید کند

میان بقچه ی عطرش نشد که دخترِ باد

سپیده دم، گلِ زخمِ تو را خرید کند

زده است خیمه بر این باغ، ابری از اندوه

که ردّ پای تو را نیز، ناپدید کند

زمانه بافت لباسِ عزا به قامتِ تو

که خود تهیه ی اسبابِ روز عید کند

زمانه خواست که در خانقاهِ تاول ها

تو را مراد کند، درد را مرید کند

کنون زمانه ی شاعر چه از تو بنویسد؟

خدا نصیب غزل، مصرعی جدید کند

حدیث توست اگر قصه سازد از «منصور»

مقام توست اگر وصف «بایزید» کند

خدا نخواست سرت را فقط بگیرد، خواست

که ذره ذره تمامِ تو را شهید کند

شعر از محمد سعید میرزایی

اینستاگرام
خوب بود
جالب بود و غم انگیز

بیاد شهدا و جانبازان .....
خیلی خوشم اومد از این شعر
ای روشنای خانه امید ، ای شهید
ای معنی حماسه جاوید ، ای شهید
چشم ستارگان فلک از تو روشن است
ای برتر از سراچه خورشید ، ای شهید
به به . عالی ست .
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi