شنبه 29 شهريور 1393 , 13:29
چه کسی می داند جنگ چیست ؟!
شهید احمدرضا احدی- هیچ آیا آنجا که کارون و دجله و فرات به هم گره می خورند به دنبال آب گشته ای تا اندکی زبان خشکیده کودکی را تر کنی؟ و آنگاه که قطره ای نم یافتی...
... چه کسی می داند جنگ چیست؟
چه کسی میداند فرود یک خمپاره قلب چند نفر را می درد؟
چه کسی میداند سوت خمپاره فردا به قطره اشکی بدل خواهد شد و این اشک جگرهایی را خواهد سوزاند؟
کیست که بداند جنگ یعنی سوختن، ویران شدن، آرامش مادری که فرزندش را همین الان با لای لای گرمش در آغوش خود خوابانیده؛ نوری، صدایی، ریزش سقف خانه و سرد شدن تن گرم کودک در قامت خمیده مادر؟
کیست که بداند جنگ یعنی ستم، یعنی آتش، یعنی خونین شدن خرمشهر، یعنی سرخ شدن جامهای و سیاه شدن جامه ای دیگر، یعنی گریز به هرجا، هرجا که اینجا نباشد، یعنی اضطراب که کودکم کجاست؟
جوانم کجاست؟
دخترم چه شد؟
به کدام گوشه تهران نشسته ای؟
کدام دختر دانشجویی که حوصله ندارد عکس های جنگ را ببیند و اخبار جنگ را بشنود، داغ آن دختران معصوم سوسنگرد، خواهران گل، آن گل های ناز، آن اسوه های عفاف که هر کدام در پس رنج های بیکران صحرانشینی و بیابانگردی، آرزوهای سال های بعد را در دل می پروراندند، آن خواهران ماه، مظاهر شرم و حیا را بفهمد، که بی شرمان دامانشان را آلودند و زنده زنده به رسم اجدادشان به گور سپردند.
کدام پسر دانشجویی میداند هویزه کجاست؟
چه کسی در آن کشته شد و در آن دفن گردید؟
چگونه بفهمد تانک ها هویزه را با ۱۲۰ اسوه، از بهترین خوبان له کردند و اصلاً چه می دانی که تانک چیست و چگونه سری زیر شنی های تانک له می شود؟
آیا میتوانید این مسئله را حل کنید؛ گلوله ای از دوشکا با سرعت اولیه خود از فاصله ۱۰۰ متری شلیک میشود و در مبدأ به حلقومی اصابت نموده و آن را سوراخ کرده و گذر می کند، معلوم نمایید:
- سر کجا افتاده است؟
- کدام زن صیحه میکشد؟
- کدام پیراهن سیاه میشود؟
- کدام خواهر بی برادر میشود؟
- آسمان کدام شهر سرخ میشود؟
- کدام گریبان پاره میشود؟
- کدام چهره چنگ میخورد؟
- کدام کودک در انزوا و خلوت خویش اشک می ریزد؟
یا این مسئله را که هواپیمایی با یک ونیم برابر سرعت صوت از ارتفاع ۱۰ متری سطح زمین ماشین لندکروزی را که با سرعت در جاده مهران – دهلران حرکت می کند مورد اصابت موشک قرار می دهد؟ اگر از مقاومت هوا صرف نظر کنیم، معلوم کنید:
- کدام تن میسوزد؟
- کدام سر میپرد؟
- چگونه باید اجساد را از میان این آهن پاره له شده بیرون کشید؟
- چگونه باید آنها را غسل داد؟
- چگونه بخندیم و نگاه آن عزیزان را فراموش کنیم؟
- چگونه در تهران بمانیم و تنها، درس بخوانیم؟
- چگونه میتوانی درها را بر روی خودت ببندی و چون موش، در انبار کلمات کهنه کتاب لانه کنی؟
- کدام مسئله را حل میکنی؟
- برای کدام امتحان، درس می خوانی؟
- به چه امیدی نفس می کشی؟
- کیف و کلاسور را از چه پر می کنی؟
از خیال.
از کتاب.
از لقب شامخ دکتر.
یا از آدامسی که مادرت هرروز صبح در کیفت میگذارد.
- کدام اضطراب جانت را میخورد؟
دیر رسیدن اتوبوس.
دیر رسیدن سر کلاس.
نمره A گرفتن.
- دلت را به چه چیز بسته ای؟
به مدرک.
به ماشین.
به قبول شدن در دوره فوق دکترا.
آری پسرک دانشجو!
به تو چه مربوط است که خانوادهای در همسایگی تو داغدار شده است.
جوانی به خاک افتاده و خون شکفته.
آری دخترک دانشجو!
به تو چه مربوط که دختران سوسنگرد را به اشک نشاندند و آنان را زنده به گور کردند.
در کردستان حلقوم کسانی را پاره کردند تا کدهای بیسیم را بیابند.
به تو چه مربوط است که موشکی در دزفول فرود بیاید و به فاصله زمانی انتشار نوری، محله ای نابود شود و یا کارگری که صبح به قصد کارخانه نبرد اهواز از خانه خارج و دیگر باز نگشت و همکارانش او را روی دست تا بهشت آباد اهواز بدرقه کردند.
به تو چه مربوط که کودکانی در خرمشهر از تشنگی مردند.
هیچ میدانستی؟
حتماً نه!
هیچ آیا آنجا که کارون و دجله و فرات به هم گره می خورند به دنبال آب گشته ای تا اندکی زبان خشکیده کودکی را تر کنی؟
و آنگاه که قطره ای نم یافتی با امیدهای فراوان به بالین کودک رفتی تا سیرابش کنی،اما دیدی که کودک دیگر آب نمی خواهد!!
اما تو، اگر قاسم نیستی، اگر علی اکبر نیستی، حرمله مباش که خدا هدیه حسین (علیه السلام) را پذیرفت.
خون علی اصغر را به زمین باز پس نداد و نمیدانم که این خون، خون خدا، با حرمله چه میکند؟!
«قسمتی از نوشته های شهید احمد رضا احدی رتبه اول کنکور پزشکی در دوران دفاع مقدس»
فرستنده: رمضانعلی کاووسی
ما هنوز از ابطال دفترچه درمانی برخی جانبازان در تعجب هستیم.
راستی چه کسی می تواند لایحه خدمات ایثارگران را بعد ربع قرن تحلیل کنند؟
ایا تبصره ۲ ماده ۳۸ قانون فوق را کسی میتواند برای کسانی که اعتبارات بنیاد را به حساب شخصی واریز نه اختلاس کردند شرح نماید....
خلاصه شهید رتبه یک این دنیا و اون دنیا ما شرمنده شما هستیم کاش سفارش ما را هم میکردید
مگر قول وقرارهای شب های عملیات را فراموش کردید.....