دوشنبه 03 آذر 1393 , 13:47
برای همین می نویسیم
جانباز شیمیایی ۱ ... باور دارم شما نیز چون من از اینکه حمل کردن بار امانت به نام مان ثبت شد ... نه تنها اعتراضی ندارید بلکه به آن نیز افتخار می کنید . به هرحال کسی که دوست را مخیر می کند در انتخاب درد و درمان ... و می پسند آنچه را که جانان می پسند... یعنی تا آخرین نفس راضی است به رضای الهی ....
اما .... تک تک ما تعهدی داریم به اینکه نگذاریم پیشکسوتان جهاد وشهادت در پیچ و خم زندگی فراموش شوند ... نگذاریم یاد شهدا و ارزش های الهی در جامعه کمرنگ شود ... و خیلی تعهدهای دیگر ...
به همین دلیل است که ضعف ها را می نویسیم و می گوییم ... باشد که گوش شنوایی برای اصلاح شدن و دستی برای اصلاح کردن پیدا شود ....
حقیقتا آنهایی که شهید نشدند اجرشان کم از شهدا نیست . زبان از بیان و توصیف مظلومیت ها قاصر است ... با این حال کمتر کسی ابراز ندامت می کند ..
دلیل این همه مقاومت، استقامت ، صبر ، بردباری را نه با زبان الکن خود بلکه با زبان کسی برایتان می نویسم که تمام زندگی ام به پیروی از او ارزش دارد :
....شامم سیه تراست ز گیسوی سر کشت
خورشید من برآی که وقت دمیدن است
سوی تو ای خلاصه گلزار زندگی
مرغ نگه در آرزوی پر کشیدن است
با « اهل درد » شرح غم خود نمی کنم
تقدیر غصه ی دل من ناشنیدن است
آن را که لب به دام «هوس» گشت آشنا
روزی امین ، سزا لب « حسرت » گزیدن است
مقام معظم رهبری روحی له الفداه
برادرشریفی صدایم رادارید!!!
برادرجعفری منم برادر!
بگوشم ازخط چه خبربیسیم چی
بگورسیدیم به کجای معبر؟
مگه قرارنشدکه مابریم وشماتوسنگرابیداربمونیم؟!
سردارجعفری صداموداری؟!
ستاره های اسمون شدیم ما
تاکی میخواین که پشت ابراباشیم!!!!!
سردارشریفی از خط چه خبر؟!
رو موج بیسیم دلتون گرفته
تازگیاضعیف شده صداتون
مگه قرارنشدکه مابریم و
شماتوسنگرابیداربمونین؟!
هنوزدارن اتیش میریزن
چرامهمات ونمیرسونین؟!
برادرشریفی وسردارجعفری.
خواستم روزهای قشنگ همدلی وهمراهی جنگ رابه یادتان بیاورم.
دیروزدخترم ازمدرسه امدو
بیسیم چی حامدزمانی راانداخت
وباصدای بلندبااون میخوند.
همش میگه بابامن اگه پسربودم میذاشتی برم جنگ؟!
شوق فرزندیک بسیجی توچشماش بود.
باباش خندیدوتلخ گفت:بابات بسیجی بودچه گلی به سرش زدن؟!
بعداون خندیدوگفت:باباتوکه گل به سرمن زدی!
تاجی سرمنی..توبابای بسیجی منی..
اون میخندیدورفت درسش رابخواند!
درحالی که درچشمان همسرم موجی ازغم حلقه زده بود...
برای اون جنگ فقط یک فیلم سینمایی سردار !
ولی برای من وشماهم فقط یک فیلم بود؟!
یادم میادختربچه بودم که خبرشهادت بچه های سوسنگردوشهادتشون بااون وضع غم انگیزبه دست عراقیهابه گوسمان رسید..
اونقدرگویه کردم که خوابم برد
سردارشریفی سردارجعفری
جذابه سوسنگرد خرمشهر بستان و...
کجای جنگ ازهمرزمانتان جداشدید؟!
کجانیروهایتان راگم کردید؟!
کجامفقودالاثرشدید؟!
کجابرادرانتان راگم کردید؟!
بگوییدتاکمکتان کنیم.
دیروزدخترم بی سیم چی حامدزمانی راانداخت ومن باان حال به دانشگاه رفتم
سرکلاس بحث به کارت بسیج و..کشید..
من شروع کردم دوسه تاازداستانهای همسران جامبازان رابرایشان تعریف کردم وبه انهافهماندم که کارت بسیج یعنی په؟!
نمیدانیدپسرودخترچطورگریه میکردند؟!
حال کلاس عوض شده بود..
گفتم فکرنکنیدخورشیدبااینهمه فسادهمینطوری طلوع میکند..
خورشیدبه عشق دیدن فرشتگانی طلوع میکندکه هرروزعشقشان رابردوش میگیرندتا....
بگذریم..
نمیدانم دوتاداستان که توانست حال ان جوانان بی خبرراعوض کند !
چطوردراین سالها!!!
حال شماراعوض نکرده است..
خوب است هرازگاهی اهنگهای این جوان رعنا
حامدزمانیکه خداحفظش کندراگوش کنید..
شایدحالتان عوض شد؟!
شایدشماهم مثل پادشاه ارباب حلقه ها گرفتارشیطان درون شده اید؟!
نترسید
یک اعوذباالله حالتان راعوض میکند.
دست بجنبانید..
دارن اتیش میریزن
شماکجایین؟!..
صداموداری برادر؟!
پس از گذشت لحظات انتظار برای نتیجه مذاکرات ظاهرا بدون توافق باقیمانده لیکن شاهد استعفای وزیر دفاع آمریکا بودیم که معنایش را روزهای آینده با عنایت به سخنان اخیر وزیر اطلاعات کشور ملاحظه خواهیم کرد.
اتفاق تازه که قابل توجه میباشد دو بیانیه صادره رییس جمهور و مسئول امنیت ملی کشور است. مقایسه دو بیانیه بلحاظ محتوا و جهت گیری در مذاکرات بسیار جالب توجه میباشد.
یا کاشف الکرب عن وجه الحسین اکشف کربی به حق الحسین و دختر سه ساله اش ..
امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء
امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء
امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء
امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء
امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء
برادر جانباز شیمیایی تو روخدا ما رو از حالتون بی خبر نذار .