پنجشنبه 09 مرداد 1393 , 09:51
جرمم دستکاری شناسنامه!
جانباز 25- به قول جانباز دیگه ای که در نظرش نوشته بود من شناسنامه را دستکاری کردم که به جبهه اعزام شوم جرم کردم یا نه ! بله من هم بااین برادر زمان خالص بودنمان هم دستم و نسبت به دستکاری شناسنامه که تولد را 4 سال بزرگ کردم جهت اعزام به جبهه که برای بعضی ها که توان جبهه رقتن را نداشتن و ادعای بسیجی را میکردن اعزام شویم و به جای این عزیزان با دشمن مبارزه و الان اینها از امتیازاتشان بهرمند شوند و الحق و والنصاف بذارین به حقوق قانونی به جهت خدمتی که کردن برسن! ما که کاری نکردیم! فقط شناسنامه رو دستکاری کردیم و الان هم خلاف کردیم و باید تاوانش رو پس بدهیم که اونها از امتیاز ما بهره ببرند. زندگی 100 سال اولش سخته. مابقی اتوبان 10 بانده است! قانون های ایثارگری و سر وصدای نماینده ها هم برا خودشون قانون تصویب می کنند نه برای من و تو خاک خورده ..........!
حالا که همه ایثارگران دروطن خودشان غریبندوبیگانگان آشنا .....
بیایید رزمندگان . ایثارگران محترم راه حضرت زینب (ع) رادرپیش گیریم و با بیان خاطرات ومصیبت ها واعلام واقعییات جنگ به جنگ منکران برویم .
یقینا بازگوکردن خاطرات مردم را به آن دوران خواهد برد وباواقعییات آشنا می کند .بنویسید و بگویید ازکشته شدن دوستانمان که سریک سفره بودیم.
ازآموزشهای سخت از دستکاری شناسنامه ها از زمستانها ازتابستانها.
ازحشرات خونخارکه ازروی جنازه ها بلندمی شدند ونیش آنها ازترکش بدتربود. ازجبهه های جنوب باگرمای 50 درجه ازسنگرهای بی کولر بی برق و بی آب وازکردستان آن کوههای سربه فلک کشیده از سوزوسرما بدون امکانات گرمایشی از حمام بگویید که حداقل دوماه به خودنمی دیدیم وموهایمان مانند نمد به هم چسبیده بود ازچهارپایان بگویید که تنها وسیله آن کوههابود.
ازجنازه های سوخته همسنگران بگویییدکه بازغال فرقی نداشت ازدل پدرومادها بگویید .
ازجمع کردن تکه تکه های بدن همسنگرانمان بگوییید.
بگویید هرچه درغزه می بینیدومی شنوید گوشه ای از صدها کیلومترمرز درزمان جنگ تحمیلی است که میلیونها تن مواد منفجره برسررزمنگان و هموطنان شهرها وروستاهای مرزی ریخته شده است.
ازبی همسرشدنها و بی پدرشدنهای جنگ بگویید بگوییدوبنویسید و بنویسید . تاقانون ازماعقب بیفتد تادرصد ودرجه وپول به گردمانرسد.
گفتن نوشتن خاطرات جرم نیست . اجرکم عندا...