روزپدر ریحانه کجاست؟

م پرواز - به مناسبت شهادت جانباز حاج محسن صابر

ماهى کوچک ، حوض بزرگ

پایان مراسم بود کم کم خود را به حیاط مسجد رساندم و منتظر همسرم شدم .در میان جمعیت داخل حیاط دخترى کوچک توجه مرا به خود جلب کرد .دخترکى  ٦،٧ساله که کفش هاى قرمز رنگى به پاهایش داشت بالا و پایین مى پرید ،از این سمت حیاط به گوشه اى دیگر از حیاط مى رفت. پیراهن مشکى با دامنى چین چین .موهاى بلند بافته شده اش زیر روسرى سورمه اى اش خودنمایى مى کرد .بازى وشیطنت او مرا یک لحظه به دنیاى کودکى ام برد.
دامن مى پوشم چین دار چین دار....
عمو زنجیر باف !بله ...
زنجیر منو بافتى ؟...
البته که نمى خواهم بگویم یک دختر کوچولویى شیطون رو دیدم .
او را شناختم او فرزند جانباز شهید صابر بود که در مراسم گرامیداشت پدرش با همسرم شرکت کرده بودیم بله او ریحانه کوچولو بود. برایش ناراحت شدم .

راستى مادرش به او چه خواهد گفت؟ وقتى مدام بپرسد: بابایم کو ؟یک لحظه خودم را جاى او گذاشتم .
بابا رفته بیش خداى مهربون ،خدا بنده هاى خوبش رو پیش خودش مى بره .
نه این جواب مناسبى براى ریحانه که تنها ٦،٧سالش بیشتر نبود نیست .
گمان من این بود ریحانه معناى نبودن پدر را درک نمى کند اما حالا باورم بر این است که او بازى مى کرد ،بالا وپایین مى پرید تا دل کوچک غم زده اش را آرام کند که نه بابا نرفته، بابا پیش من و مادر است. ریحانه مى خواهد روز مادر براى مادرش هدیه اى بخرد. مثل پارسال که یواشکى با باباى مهربانش براى مادر کادویى خریدند و مادر را خوشحال کردند.راستى روز پدر، ریحانه را در کجا خواهیم دید؟؟