شناسه خبر : 28298
دوشنبه 20 مرداد 1393 , 15:31
اشتراک گذاری در :
عکس روز

فرزندان گلخانه ای!

عاطفه داوودآبادی (کارشناس جامعه شناسی)- حتی خیلی از خانواده ها می توانستند بهترین نوع آرامش را در نبود پدر و حضورش در جبهه فراهم کنند. حتی همسر جانبازی می گفت...

... از کنار میوه فروشی که رد می شوی و شکل و شمایل میوه ها و رنگ و شکلشان را که می بینی دلت آب می شود دوست داری همین الان بخری و طعمش رو بچشی. اما همین که اولین گاز رو به میوه ها میزنی همه انچه در ذهنت نقش بسته بود دود می شود و به هوا می رود ، این میوه ها بر عکس شکلش هیچ طعمی ندارند. دمای کاملا کنترل شده، ندیدن گرما و سرما، مهندسین کاربلد و مراقبت بیش از حد آن چیزی ست که به آن پرورش گلخانه ای می گویند. یک شرایط فوق ایده آل و مراقبت زیاد چیزی می شود به اسم میوه های گلخانه ای که امروزه تقریبا" همه بازار را دربر گرفته است که همه این شرایط برای رقابت است.


اما اگر هنوز طعم میوه های قدیمی را در ذهن داشته باشید متوجه می شوید که
ما مقایسه بی حاصلی نکرده ایم. شرایط سخت کشاورزی، دستان پینه بسته پیرمرد کشاورز و کود و خاکی که با دستان خودش پای نهال ها می ریزد، آبیاری کم و بیش زیاد و کم حالا نه با اصول علم مدرن بلکه با تجربه سال ها زحمت و گرما و سرماهایی که درخت اش به بار می می شود طعمی عالی و فوق العاده بی نظیر از یک میوه مورد علاقه. شاید همه اش یک اندازه نباشند، شاید ترگل برگل و خیلی مرتب نباشد اما طعمش واقعی است و اصیل و است و مفید .

حتما" شما هم امروزه در میان اقوام و آشنایان و یا خیلی جاهای دیگر خانواده های زیادی را دیده اید که وقتی صاحب فرزندی می شوند می خواهند بیشترین و بهترین امکانات را در اختیار فرزندان خود قرار دهند تا به قول معروف سرخورده نشوند. پدر و مادر سختی زیادی را می بینند تا فرزندشان حتی کمی اذیت نشود، تلاش نکردن و فراهم بودن همه چیز برایشان حتی تا زمان دانشگاه و بعد از ازدواج. به نظر شما مرز میان محبت و دشمنی چیست ؟ آیا یک فرد واقعا" نمی تواند تلاش کند و از همان ابتدا باید همه چیز فراهم باشد تا شخص موفقی شویم ؟

اگر امروزه به وسایل بازی های بچه ها نگاهی بی اندازیم متوجه می شویم هیچ خلاقیتی وجود ندارد تا کودک را به تلاش وادارد. لوازم لوکس و زینتی که فقط نمای منازل شده و گاهی ابزاری برای چشم و هم چشمی  قراردادن کودک در شرایطی که گاها هیچ نیازی هم بر آن نیست و ایجادش هم فقط براساس یک عرف نامعقول است . همه انچه بدان اشاره شد چیزی جز گرفتن هوش و کم شدن خلاقیت که نشات گرفته از روش نا صحیح زندگی است را در بر ندارد .



نگذاشتن وقت کافی برای فرزندان و آموزش هایی که همه اش در بیرون از خانه به کودکان آموزش داده می شود  باعث گردیده بچه ها روز به روز از خانواده دور تر شوند و سواد مدرنتیه را آموزش ببینند. آن چیزی که امروز لازم است در محیط خانه و توسط پدر و مادر بچه ها فراگیرند به هزاران شکل در حال رواج است . همه این مراقبت های بیش از حد باعث این می شود که بچه ها هرروز و هر روز از نظر مادی به خانواده وابسته و وابسته تر شوند و از نظر فکری و عقیده ای دورتر و دورتر، چون امروزه نه در بازی ها چنین مدیریتی آموزش داده می شود و نه در فرهنگ خانواده ها.

شاید گذشته هایی که خیلی هم از آن دور نشده ایم را یادتان بیاید ، تعداد زیاد فرزندان ، خانه هایی کوچک و پدر و مادری که تقریبا" سواد بالایی هم نداشتند و پدرهم تقریبا" تمام روز را در بیرون از خانه سپری می کرد یا به طور مثال پدرانی که روزها و ماه ها به جبهه می رفتند و در خانه نبودند یا گاهی برای همیشه نبودند ولی در ترییت فرزندان خللی وارد نشد! اما اگر نگاهی اجمالی به سبک زندگی این افراد بیاندازیم متوجه می شویم که به مراتب نوع نگاه تربیتی کامل تر و صحیح تری داشته اند هم در خانواده و هم در تربیت فرزندان . شاید برای شما هم این سوال پیش آمده باشد که به راستی چه چیزی در گذشته بوده است و حالا تغییر کرده است؟



شاید گذشته ها را یادتان بیاید بازی هایش را می گویم و اگر نه حتما" نقلش را شنیده اید، همیشه  وقتی بازی می کردیم پسرها مرد می شدند و نان آور و دخترها تمام وقتشان مادر بودن بود از غذا دادن به عروسک ها گرفته تا لالایی و خواباندن آنها  و بیشتر وقت بازی به این روال پیش می رفت و آن چیزی بود که بچه ها از متن خانه می آموختند و اجرا می کردند یک مرد همیشه مرد بود  و زن نقش آرامش دهنده را بازی می کرد محیط امن خانه که هم بچه ها لذت می بردند و هم مرد می دانست دارد برای چه چیز تلاش می کند . حتی خیلی از خانواده ها می توانستند بهترین نوع آرامش را در نبود پدر و حضورش در جبهه فراهم کنند. حتی همسر جانبازی می گفت وقتی در تهران موشکباران می شد من بچه ها را به زیر پله می بردم و اینقدر برایشان شعر می خواندم و بازی می کردم که نترسند!
وظایفی تعریف شده که عاشقانه دوستش داشتند نه از روی اجبار چون در گذشته همیشه خوب بازی می کردیم و لذت می بردیم این یعنی تعریف ها درست در سر جای خودشان بودند.  تعریف خانواده، مادر و پدر بودن. اگر باز هم نگاه کنیم در رگه رگه مراحل زندگی تلاش کردن را می توانستی ببینی ، فرقی نمی کرد خانواده پول داری یا نه وقتی تابستان می شود پول در آوردن برای پسرها و یادگرفتن یک حرفه جز سرگرمی های ایامشان بود و دخترها در کنار دست مادرشان هنری می آموختند .

مهم نبود خوب کار می کنی یا نه مهم نبود پول زیادی می گرفتند یا نه مهم این بود که بی فایده نباشند. حالا وقتی این کودکان بزرگ می شدند مگر می شود بی هدف باشند و راه زندگی را بلد نباشند؟ بلد بودند چون از بچگی با آنها عجین شده بود. کودکانی کاملا شبیه به فرهنگ و آداب ورسوم و ارزش های کشور خودشان بودند . مانند میوه هایی که یک کشاورز با زحمت زیاد خودش آنها را رشد داده است ، با گرماو سرمایی که میوه ها می بیند تا مقاوم بشوند  و تلاشی که مستمر است و نتیجه اش میشود میوه ای خوش طعم که آوازه اش همه جا می پیچید . مانند بسیاری از فرزندان شهدا و ایثارگران. اگر قبول داشته باشیم که فرزندان ما میوه های زندگی هستند، باید اصول رشد و پرورش را بدانی. زمینی که قرار است میوه را به ثمر بنشانی را بشناسی. بدانی آفت های میوه ها چیست و روش نگهداری آن را هم اعمال کنی تا بتوانی میوه خوبی را عرضه کنی .


یعنی چه چیز تغییر کرده است که ما هرچه مدرن تر می شویم و قدم های رو به جلو بر می داریم بیشتر متوجه تغییراتی می شویم که در خانواده امروزی در حال رخ دادن است؟ اگر نگاه کنیم امروزه در هر فصلی میوه های فصل های دیگر سال وجود دارند، اتفاقا" هر روز هم شکل و هم بسته بندی اش زیبا تر و بهتر می شود ولی دیگر از آن طعم خوب خبری نیست نگهداری های فوق زیاد گلخانه ای که فقط به ما شکلی از میوه را میدهد .

فرزندان گلخانه ای همان چیزی است که امروزه در خیلی از خانواده های ایرانی زیاد شده است و هر روز هم بیشتر و بیشتر می شود ، امکانات بیش از نیاز و تناسب نداشتن آنها با سن کودک یا نوجوان و حتی جوان، مراقبت های فوق العاده و فراهم بودن همه چیز باعث شده پویایی و تحرک از آنها گرفته شود . وقتی همه چیز برای کسی فراهم باشد و نیازی به تلاش نباشد واقعا او باید برای چه چیز تلاش کند ؟  وقتی تمام دنیای یک بچه بازی هایی می شود  که نه با فرهنگ ما بلکه ساخته شده برای ما و گاهی مخالف فرهنگ ما بشود کجاو کی این بچه می تواند فرهنگ سازی را یاد بگیرد ؟

اگر دقت کنید دیگر خبری از بازی های دوران گذشته نیست دیگر یک پسر نقش پدر ندارد نقش یک سرباز ، یک مبارز و یا هرچیزی را دارد که خشونت خمیر مایه آن است و دختران هم دیگر مادر نیستند و عروسک روی پایشان نیست امروز به واسطه وسایل بازی که در اختیارش است می شود یک دختر که تمام وقتش می شود آرایش و تغییر لباس و زیور الات و قرارهایش و دور همی دوستانه در بیرون از خانه . حالا وقتی خودمان داریم روش غلط زندگی را از کودکی به فرزندانمان آموزش می دهیم آیا می توانیم از او بخواهیم مطابق فرهنگ ما رشد کندو آداب و رسوم ما را پاس بدارد ؟من مثلا" زمان جنگ نیست که پسر ما اگر هم نقش پدرش را در جبهه بازی می کند دشمنش را می شناسد و با او می جنگد.بلکه  الان بچه ها فقط نگیدن را یاد گرفته اند. کشتن و خونریزی و بعضا" حتی با اهداف از پیش تعیین شده توسط دشمنان ما و بر علیه یک مسلمان در یک بازی یا .... که متأسفانه اصلا" متوجه این خطر نیستیم!


وقتی یک کودک از کودکی تا جوانی همه آنچه در اختیارش است صادره از کشورهای دیگر است و هیچ وقت رنگ و بویی از کشور خودش را در خانه اش ندیده یا می توان انتظار داشت که وقتی بزرگ شد در کشور خودش بماند و برای میهنش تلاش کند؟ فرزندان گلخانه ای یعنی شاید به شکل و ظاهر خیلی عالی باشند ، تحصیلات زیاد داشته باشند ، پرستیژ داشته باشند و به تکنولوژی مسلط باشند اما درست مانند میوه اش طعم لازم را ندارند.

اینستاگرام
با تشکر مقاله بسیار خوبی بود .
...

دوران جنگ یک نفر مقام از شهر دزفول دستور داد خیار به خوزستان وارد نشود؟!

( برای حمایت از خیار خوزستان )

و تمام راه های ورودی خوزستان را برای ورود خیار بستند ؟!

و 20 سال است ورود برنج ممنوع است ؟!

گیلانی از گرانی برنج ندارد ؟!
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi